English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (6651 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heavy advertising U تبلیغات وسیع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Open-plan <adj.> U سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
publicist U تبلیغات چی
publicists U تبلیغات چی
publicity U تبلیغات
advertisement U تبلیغات
incantation U تبلیغات
advertisements U تبلیغات
incantations U تبلیغات
propagandists U تبلیغات چی
propagandist U تبلیغات چی
propaganda U تبلیغات
showmen U تبلیغات چی
showman U تبلیغات چی
fanfare [of publicity] U هیاهوی تبلیغات
white propaganda U تبلیغات سفید
black propaganda U تبلیغات خطرناک
advertising blitz U تبلیغات شدید
publicised U تبلیغات کردن
black propaganda U تبلیغات سیاه
publicises U تبلیغات کردن
political propaganda U تبلیغات سیاسی
propagandize U تبلیغات کردن
puffery U تبلیغات پر سر وصدا
publicizing U تبلیغات کردن
hard advertising U تبلیغات تهاجمی
grey propaganda U تبلیغات منفی
publicizes U تبلیغات کردن
grey propaganda U تبلیغات خاکستری
publicized U تبلیغات کردن
election propaganda U تبلیغات انتخاباتی
publicize U تبلیغات کردن
competitive advertising U تبلیغات رقابتی
publicising U تبلیغات کردن
aids to trade U حمل و نقل و تبلیغات
target audience U جماعت هدف تبلیغات
burst advertising U شروع تبلیغات شدید
space broker U کارگزار امور تبلیغات
hustle and bustle U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzamatazz U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
carnival [American E] U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
shivaree U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
funfair U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
razzmatazz U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
hoopla U تبلیغات اغراق آمیز [اصطلاح روزمره]
vasty U وسیع
of a wide scope U وسیع
ample U وسیع
abroad وسیع
roomiest U وسیع
captious U وسیع
champaign U وسیع
panoramic U وسیع
immense U وسیع
capacious U وسیع
roomy U وسیع
far reaching U وسیع
vast U وسیع
largest U وسیع
larger U وسیع
spacious U وسیع
large U وسیع
far-reaching U وسیع
extensive U وسیع
roomier U وسیع
proselytism U تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
media hype U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
media circus U تبلیغات اغراق آمیز رسانه های گروهی
broadly U بطور وسیع
room U وسیع تر کردن
widest U نامحدود وسیع
widest U فراخ وسیع
wider U فراخ وسیع
wide U نامحدود وسیع
wide U فراخ وسیع
gums U وسیع کردن
wider U نامحدود وسیع
gumming U وسیع کردن
gummed U وسیع کردن
latifundia U املاک وسیع
latitudinarianism U وسیع نظری
gum U وسیع کردن
extensive cultivation U زراعت وسیع
extensive agriculture U کشاورزی وسیع
capaciously U بطور وسیع
vastly U بطور وسیع
immensely U بطور وسیع
superhighway U جاده وسیع
superhighways U جاده وسیع
comprehensive U وسیع محیط
widish U نسبتا وسیع
to cover much ground U وسیع بودن
rooms U وسیع تر کردن
plausive U وسیع محتمل
This sort of propaganda is for home consumption U این گونه تبلیغات برای مصرف داخلی است
consumer advertising U تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
broad minded U دارای فکر وسیع
steppe U جلگه وسیع بی درخت
steppes U جلگه وسیع بی درخت
large minded U دارای فکر وسیع
broadcasts U توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
enlarged U توسعه دادن وسیع کردن
large-scale U نسبتا زیاد بمعیار وسیع
enlarge U توسعه دادن وسیع کردن
large scale U نسبتا زیاد بمعیار وسیع
enlarges U توسعه دادن وسیع کردن
avenuse U خیابان وسیع راهرو باغ
large scale production method U روش تولیدبه مقیاس وسیع
ground swell U طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
enlarging U توسعه دادن وسیع کردن
broadcast U توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
broadloom U ساخته شده درکارگاه وسیع
regions U محوطه بسیار وسیع وبی انتها
crown green bowls U بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
region U محوطه بسیار وسیع وبی انتها
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
land office business U کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
Xerox PARC U مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
wats U Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
expansion U خط وط آدرس و داده متصل یه یک اتصال به کارتهای وسیع اجاره کنترل و دستیابی به داده حافظه را می دهند
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
broaden U وسیع کردن منتشر کردن
broadening U وسیع کردن منتشر کردن
broadens U وسیع کردن منتشر کردن
broadened U وسیع کردن منتشر کردن
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
cell relay U روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com